۱ - صحنه سیاسی ایران یکبار دیگر برای ابراز وجود جنبشها و احزاب طبقات مختلف باز شده است. از هم اکنون کشمکش طبقات و جنبشهای اجتماعی بر سر اینکه چه نظامی باید بر جای رژیم اسلامی بنشیند در بطن مبارزه علیه این حکومت بطور گسترده در جریان است و در پی سرنگونی رژیم اسلامی و تا تثبیت حکومت بعدی ادامه خواهد یافت. از نقطه نظر حزب اتحاد کمونیسم کارگری خیزش کنونی توده های مردم علیه رژیم اسلامی میتواند حلقه ای در یک انقلاب عظیم اجتماعی برای برقراری یک نظام سوسیالیستی در ایران باشد. اما جنبش کمونیسم کارگری تنها نیروی اجتماعی مدعی قدرت سیاسی در جامعه نیست. دو جنبش بورژوایی دیگر٬ جنبش سنتی "ملی- اسلامی" و جنبش "ناسیونالیسم طرفدار غرب" در عین حال مدعی قدرت سیاسی در جامعه هستند. جدال میان این جنبشها بخشی از یک کشمکش تاریخی بر سر آلترناتیوها است .
٢ - اپوزيسيون سنتى ملى اسلامى: اين يک جنبش واقعى و گسترده است. نيروها و محافل سياسى متعددی با پرچم هاى ايدئولوژيک گوناگون به اين کمپ تعلق دارند. اين يک جنبش بورژوايى خاص در ايران است که در تقابل با افق غربى و آمريکايى اردوى ديگر اين طبقه، سنتا اميدوار بوده است که بتواند پايه حاکميت سرمايه و سرمايه دارى در ايران را بر تقابل و رقابت با غرب استوار کند. از نظر سازمانى گروهها و محافل متعدد اين طيف حاصل تلاشى و تجزيه احزاب اصلى اپوزيسيون سنتى ايران، يعنى حزب توده و جبهه ملى و همينطور تحولات درونى اسلام سياسى قرن بيستم ايران اند. عوام فريبى، مستضعف پناهى و شرقزدگی جريان اسلامى و يا خلق گرايى جناحهاى چپ اين جنبش، وعده تعديل ثروت و ايده ايجاد يک جامعه مبتنى بر سازش طبقاتى و تمکين کارگران به بورژوازى خودى به مبناى هويت اقتصادى اين جنبش بدل ميشود. بخش عمده اپوزيسيون سازشکار و طرفدار حکومت اسلامى به اين جنبش تعلق دارند. اين يک قطب سياسى عقب مانده، ارتجاعى و بيگانه با آزادى و حقوق مدنى مردم است. اين جنبشی است که پشت سر خمينى رفت، برخی از نیروهایش در حکومت اسلامى شريک شدند و همواره جناحى از رژیم اسلامی را در اين سی سال "مترقى و قابل دفاع" ارزيابى کرده است. با عروج جنبش ارتجاعی "دوم خرداد" جریانات متعدد این جنبش بزیر این پرچم گرد آمدند. امروز نیز با شکل گیری "جنبش سبز" و شدت گیری جدال جناحهای رژیم اسلامی، بزیر این پرچم ارتجاعی جمع شده اند. اما این نیز صرفا یک دوره گذرا در حیات جنبش ملی- اسلامی است. "جنبش سبز" اساسا برای بقاء حکومت اسلامی در اشکال جدید و یا جرح و تعدیل شده فعالیت میکند. این جنبش حفظ بنیادهای رژيم کنونى را تنها راه حفظ نفوذ خويش در حاکميت اسلامی و مقابله با جنبشهاى سياسى خواهان سرنگونی رژیم اسلامی تلقى ميکند. تلاش برای کنترل و مهار جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم یک رکن تلاش این جنبش ارتجاعی است. عمر سياسى مفيد کل جنبش ملی-اسلامی حداکثر باندازه عمر حکومت اسلامى است. با سرنگونى رژيم اسلامى پرونده اپوزيسيون سنتى ملى - اسلامى در سياست ايران بسته ميشود و نيروهاى مختلف اين جنبش به محافل و گروهبنديهاى کم تاثيرى در حاشيه جدال نيروهاى اصلى راست و چپ در جامعه تبديل ميشوند .
۳ - ناسيوناليسم طرفدار غرب: ناسيوناليسم محافظه کار طرفدار غرب قديمى ترين و ريشه دار ترين سنت و جنبش سياسى در ايران امروز است، ارتجاعى است، اما کهنه نيست. چون کاپيتاليسم و غرب امروز، کاپيتاليسم و غرب صد سال قبل نيست. اين جنبش بورژوازى ايران است براى شرکت تمام و کمال در سرمايه دارى جهانى و دگرگون شده امروز. اين جنبشى است که هژمونى اقتصادى، سياسى، فرهنگى و نظامى غرب را نه فقط ميپذيرد، بلکه هويت خود ميداند. خود را نماينده اين قطب جهانى در ايران اعلام ميکند. از نظر اقتصادى اين يک جريان عميقا محافظه کار و مدافع بازار آزاد است. از نظر سياسى کوچکترين توهمى به ايجاد يک سازش طبقاتى بر مبناى تعديل ثروت در جامعه ندارد و شديدا آنتى کمونيست و ضد کارگر است. از نظر فرهنگى مدافع مدل جامعه غربى است، اما دقيقا منطبق بر الگوى ايدئولوژيکى حاکم بر غرب در این دوران، ابدا، روشنگر و مدرنيست نيست. بلکه کاملا خواهان بقاى نقش مذهب، باورها و افکار و نهادهاى سنتى بعنوان نيروهاى کمکى در حفظ اقتدار بوروژايى در برابر طبقه کارگر و سوسياليسم و کمونيسم کارگرى اين دوره است. اين جنبش با زوال جمهورى اسلامى بخشهاى مهمى از اپوزيسيون سنتى ملى اسلامى و مدافعان رژيم کنونى را نيز در تقابل با کمونیسم و کارگر بخود جذب ميکند .
۴ - جنبش کمونیسم کارگری از نظر سیاسی، نظری و چهارچوبهای فکری و فرهنگی از اساس با این دو جنبش بورژوایی متفاوت است. اختلافات به شدت عمیق، عقیدتی و طبقاتی است. کمونیسم کارگری تنها اردوی پرچمدار آزادی، برابری، رفاه و یک جامعه آزاد سوسیالیستی در ایران است. یک پایه فعالیت حزب اتحاد کمونیسم کارگری در این راستا معطوف به جدا کردن مردم ایران از هر آلترناتیو و خط مشی بورژوایی و سوق دادن آنها به یک موضع چپ و انقلابی در تحولات سیاسی جاری است. در این راستا بالا بردن توقعات و انتظارات مردم و نپذیرفتن نقطه سازشهایی که هیات حاکمه و یا بخشهای مختلف اپوزیسیون بورژوایی قدم به قدم برای کنترل و مهار مبارزات توده های مردم آزادیخواه و برابری طلب در مقابل جامعه قرار میدهد، یک شاخص تعیین کننده است .
۵ - حزب اتحاد کمونیسم کارگری هر تلاشی برای اتحاد عمل میان جنبش کمونیسم کارگری و نیروهای این جنبشهای ارتجاعی را یک امر غیر واقعی، غیر قابل حصول و همچنین نامطلوب ارزیابی میکند. ما برای آزادی، برابری، رفاه، حکومت کارگری و یک جمهوری سوسیالیستی تلاش میکنیم و این هدف از طریق وحدت با جریانات مدافع بازار آزاد، آمریکا، سلطنت، اسلام ناب محمدی و "جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر"، ممکن نیست. تحولات آتی ایران "همه با هم" و یا تکرار تحولات ۱۳۵۷ نخواهد بود و این جنبشها یک رهبری واحد را نخواهند پذیرفت .
۶ - یک بخش مهم جدال میان جنبشهای اجتماعی کشمکش بر سر هژمونی سیاسی در اعتراضات جامعه و در سیر مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. اینکه کدام جنبش و نیروها در این پروسه دست بالا را پیدا میکنند محصول انتخاب سیاسی توده های مردم سرنگونی طلب است. این انتخاب بدوا یک انتخاب حزبی نیست. یک انتخاب اجتماعی است. مردم در خطوط کلی میان راست و چپ انتخاب میکنند. مساله این است که کدام افق آلترناتیو در برابر رژیم اسلامی در خطوط کلی در اعتراضات دست بالا را پیدا میکند. حزب اتحاد کمونیسم کارگری میکوشد مردم در سرنگونی رژیم اسلامی نه به یک آلترناتیو راست و یا "سبز اسلامی" بلکه به یک راه حل رادیکال، آزادیخواهانه، چپ و کمونیستی روی آورند. تعمیق نه مردم یک اهرم پیشروی ماست. از این رو در حال حاضر تعین حزبی و جنبشی در جامعه و بویژه تفکیک آرمانی و برنامه ای و سیاسی برای جنبش ما از اهمیت اساسی برخوردار است. حزب در عین حال قاطعانه سیاستهائی که سازش و معدل گیری میان جنبش کمونیسم کارگری با جنبشهای بورژوایی را تبلیغ میکنند، نقد و افشاء میکند .
حزب اتحاد کمونیسم کارگری بمنظور سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و استقرار یک جمهوری سوسیالیستی، مردم را به اردوی کمونیسم کارگری، اردوی آزادی، برابری، رفاه و انسانیت فرا میخواند .